ظهورات بانوی ما در هیده

1937-1940، هیده، امس، آلمان

شب ۱ نوامبر ۱۹۳۷، روز جشن همه قدیسان است. ماریا گانزفورث (متولد ۳۰ مه ۱۹۲۴) و خواهرش گرته (متولد ۱۲ ژانویه ۱۹۲۶) از هیده در این شب برای مردگان دعا کرده‌اند. در یک وقفه کوتاه، آنها کنار ورودی برج سمت شمال کلیسای پاروکیه‌ای ایستاده بودند. گرته به قبرها در گورستان مجاور نگاه می‌کرد و بین دو درخت زندگی، تقریباً سه فوت بالاتر از زمین، نور روشنایی را دید و کمی بعد شکل زنانی روشن دیده شد. او با همشهری خود ماریا گفت: "فکر می‌کنم مادر خدا آنجا ایستاده بود." ماریا به‌طور غیرمنتظره پاسخ داد: "تو دیوانه شده‌ای! نمی‌توانی مادر خدا را ببینی!" سپس هر دو خواهر دوباره وارد کلیسا شدند تا دعا برای روح‌های بی‌چاره ادامه دهند. آن شب، آنی شولت (متولد ۱۹ نوامبر ۱۹۲۵) و سوزان برونس (متولد ۱۶ فوریه ۱۹۲۴) از هیده نیز این ظاهر غیرعادی را در گورستان دیدند. آدل برونس (متولد ۲۲ فوریه ۱۹۲۲)، که با ترس نگهداری می‌کرد و پیشنهاد بازگشت به خانه داد، هیچ چیز عجیب ندیده بود.

"تو دیوانه شده‌ای!" - این کلمات توسط کودکان دیدارگر هیده چندین بار شنیده خواهد شد. رویداد بسیار شگفت‌انگیز هیده اکنون بیش از ۵۰ سال پیش است، اما هنوز شک‌هایی دربارهٔ اعتبار اظهارنظرها وجود دارد. آن‌ها در آن زمان بین ۱۱ تا ۱۴ ساله بودند. حتی مادرهای آنها نیز باور دارند که فرزندانشان قربانی یک توهین حسی شده‌اند. یوهانس اشتالبرگ، که از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۷ کشیش هیده بود، هم شک‌دار است. او در سال ظاهر شدن را ترک خواهد کرد. جانشینش از سال ۱۹۳۸ تا ۱۹۶۶ کشیش و شورای روحانی رودولف دیکمان است.

همچنان شب اولین ظهور، خانم گانزفورث به کشیش اشتالبرگ می‌رود. کشیش بعداً ثبت کرده‌است: "شب جشن همه قدیسان ۱۹۳۷، حدود ساعت ۸ و ۱۵ دقیقه، خانم گانزفورث آمد و گزارش داد که فرزندانش مادر خدا را در گورستان دیده‌اند. اما من پاسخ ندادم." خانم گانزفورث از این گفتگو چنین شرح می‌دهد: "کشیش اشتالبرگ هیچ چیز نگفت. او با بازوهای صلیب شده پیشام رو ایستاده بود و جلو خود را تماشا می‌کرد. سپس گفتم: این نمی�است، مادر خدا نمی تواند از آسمان پایین آمده و در گورستان ایستاده باشد! کشیش پاسخ داد, "ما نمی‌دانیم، باید ببینیم."

از اول تا سیزدهم نوامبر ۱۹۳۷، آنی شولته، گرته گانزفورت، ماریا گانزفورت و سوزانه برونس هر روز ظاهر شدن را می‌بینند. آنها به طور قاطع ادعا می‌کنند که مادر خدا را دیده‌اند. او تقریباً یک متر بالاتر از زمین روی ابر آبی سفید ایستاده‌است. سرش با تاجی طلایی پوشیده شده‌است. پرده‌ای سفید از سرش تا ابر در دو طرف افتاده‌است. نوزاد عیسی بر دست چپش قرار دارد و لباس کاملاً سفید است. وی توپ طلا را که صلیب طلایی از آن بیرون آمده، در دست راست خود نگه می‌دارد.

شک و تردید همچنان بین کشیش روستا و بسیاری از اهالی وجود دارد، حتی نزدیک‌ترین خویشاوندان این دخترها نیز شک دارند. اما آنها با اطمینان پاسخ می‌دهند: «شما می‌توانید هر چه بخواهید بگویید، ما مادر خدا را دیده‌ایم.» کودکان برای سال‌ها به ادعای خود پایبند ماندند. با چند وقفه، رؤیاهای تا نوامبر ۱۹۴۰ ادامه یافت و آنها تقریباً در ۱۰۵ روز مادر خدا را، اغلب همراه نوزاد عیسی، دیدند.

گزارش کوتاه کشیش دیکمان دربارهٔ ظاهر شدن‌ها در هده

توضیحات مختلف و نادرست درباره‌ی ظهورها در هده پخش شده‌است. چون تنها با حقیقت می‌توان چنین توهین‌هایی را رد کرد، بنابراین گزارش کوتاهی که صادقانه است برای شما ارائه می‌کنم. هیچ قضاوت کلیسایی از آن انتظار نمی باشد.

در ۱ نوامبر ۱۹۳۷ چهار دختر از هده در سنین ۱۲ تا ۱۴ سالگی، یعنی آنی شولته، گرته گانزفورت، ماریا گانزفورت و سوزي برونس ظاهر شدن را دیدند. محل ظهور تقریباً ۳۵ متر شمال برج کلیسا بین سه درخت زندگی (سرو) در اطراف قبرستان پیرامون کلیسی که در سال ۱۴۸۵ ساخته شده‌است قرار دارد. کودکان به طور یکدست اینگونه توصیف می‌کنند: مادر خدا حدوداً ۱ متر بالاتر از زمین ایستاده‌است. زیرش ابر آبی سفید است. پایش دیده نمی喚ده‌است. سرش با تاجی طلایی و پرزنده پوشیده شده که هیچ سنگ قیمتی ندارد. شکل آن مطابق هیچ‌یک از شناخته‌شده‌ها نیست.

مادر خدا لباس سفید دارد، که در کمر با یک طناب حدوداً ۱ سانتی‌متر ضخامت بسته‌است. روی سرش پرده‌ای بی‌نور است که بخشی توسط تاج پوشیده شده و رنگ آن سفید است. موها دیده نمی喚ده‌اند. روبه و پرده به صورت عمودی چند قله در پایین ابر افتاده‌اند. آستین‌های لباس تا مچ دست حدوداً دو برابر عرض بازو می‌رسد. رویه و پرده هیچ تزئیناتی ندارد. دو انتهای طناب تقریباً ۳۰ سانتی‌متر بالاتر از ابر سمت راست قرار دارد. نوزاد عیسی بر دست چپش که توسط پرده پوشیده شده، نشسته‌است. وی لباس سفید بی‌تزیین و بدون بند است. پاها بوسیلهٔ هیچ چیز پوشانده نشده‌اند.

آستین‌های لباس تا مچ دست می‌رسد. سر بدون پوشیدگی است. موهای کودک بلوند و در قسمت بالا کمی کرفیده، در پایین بسیار کرفیده‌است و به زیر گوش‌ها رسیده‌است. عیسی نوزاد در دست راست خود توپ طلایی را نگه داشته که صلیب طلایی از آن بیرون زده‌است. توپ و صلیب بدون تزئین هستند. مادر مقدس دست راست خود را با نرمی بر روی توپ قرار داده تا صلیب بین انگشتان وسط و حلقوی به وضوح دیده شود. کودکان سن مادری را ۱۹ سال تخمین می‌زنند، کودک را یک تا دو ساله. مادر و کودک به سوی کودکان نگاه دارند. ظاهر در نور روشن و بیضی شکل ایستاده که اطراف پیکر مادر مقدس با عرض ۳۰ تا ۴۰ سانتی‌متر براقی بدون پرتو مشخص است. بدین ترتیب از آن زمان تا سوم نوامبر ۱۹۴۰، مریم معجزه‌آسا در فاصله‌های کوتاه‌تر و بلندتر به‌طور کلی بیش از صد روز ظاهر شد. بیان چهره معمولاً دوستانه بود، گاهی خندیدن، گاهی جدی، خاصاً اوایل سال ۱۹۴۰.

در طول دعاهای عبادت، آوازخوانی و هنگامی که کودکان علامت صلیب می‌کردند، و در روز نام مریم وقتی گفتند "به شما تبریک می‌گوییم!" ظاهر به شدت روشن‌تر و دوستانه شد. در دومین روز، روز همه‌ارواح ۱۹۳۷ و جمعه مقدس ۱۹۳۸، بدون عیسی نوزاد با بیان جدی روی چهره‌اش ظاهر شد.

اولین ظهورها از اول تا سیزدهم نوامبر ۱۹۳۷ روزانه بود. در این دوره مریم معجزه‌آسا یک بار کودکان را برکت داد، همان‌گونه که کشیش می‌کند. در سیزدهم نوامبر با بیان بسیار جدی روی چهره‌اش ظاهر شد. روز بعد، یکشنبه چهاردهم نوامبر ۱۹۳۷ صبح زود، به تحریک مقامات مدنی (گشتاپو) کودکان را به بیمارستان دولتی و خانه مراقبت گوتینگن (بیمارستان روان‌پزشکی) بردند. در طول اقامت چند هفته‌ای خود، کودکان سالم ثابت شدند. تلاش‌های برای تأثیرگذاری بر آنان با روش استعاره تا اینکه از رفتار "غیرمعمول"شان منصرف شوند بی‌نتیجه بود. سپس کودکان را یک روز قبل کریسمس به بیمارستان مارین اوزنبروک برای اقامت چهار هفته‌ای (برای بهبود) بردند.

در پایان ژانویه ۱۹۳۸ به آن‌ها اجازه بازگشت به هیده داده شد. در بیمارستان مارین، چهار لباس یکسان برای کودکان ساخته شده بود زیرا پوشاکی که شش هفته را با آنها در گوتینگن گذرانده بودند مطابقت نداشتند. وقتی آنان از هیده گرفته شدند، ژستاپو هیچ وقت ایمن نداد تا خودشان به تغییر لباس فکر کنند و والدین کودکان نیز حاضر نبودند چیزی برای گوتینگن بیاورند و درست اعلام کردند: "کسی که کودکان را به گوتینگن آورد باید آنها را مراقبت کند. این کودکان متعلق به هیده هستند." وقتی بعداً یک عکس از چهار کودک با لباس‌های مشابه منتشر شد، مردم دربارهٔ این «یکسان‌سازی» چهار فرزندان مورد انتقاد قرار گرفتند زیرا «نمایی خوب نداشت.» (آنها که چنین انتقاداتی داشتند هیچ آگاهی‌ای از نحوهٔ دریافت چهار لباس یکسانی توسط کودکان در آن زمان نیازمندانه نداشته‌اند).

چهار کودک دیدارگر مارجارته (گریته)، سوزان (سوزی)، انی و ماریا

در طول غیبتشان از هیده، کودکان هیچ دیده‌بانی نداشتند (به جز دیده‌بان‌های فردی به گریته جی. که تنها بعداً برای کشیش آشکار شد). پس از بازگشتشان، اجازه داده شد تا کلیسا را ببیند (بر اساس دستورهای ژستاپو) و مسیر قبرستان را طی کنند. اما کاملاً ممنوع بود که محل دیدار در قبرستان را بازدید کنند. آنها نیز این منع را رعایت کردند. (به کودکان تهدید شده‌بود که اگر چنین چیزی دوباره رخ دهد، آن‌ها به جایی دور از هیده برده می‌شوند تا خانه‌شان را نبیند. کودکان تحت فشار سنگین بودند هنگام اتفاقات بعدی).

با این حال، دو نفر از کودکان - دو نفر دیگر غایب بودند - کمی بعد از بازگشتشان در ۲ فوریه ۱۹۳۸ برای اولین بار دیدارگر را از مزارع پشت خانه‌های خود، نزدیک به گورستان کلیسا مشاهده کردند. چون قبرستان هیده حدود دو متر بالاتر از اطرافش است، این مکان چند صد متر قابل رؤیت است، خصوصاً زمستانی که درختان برگ ندارند. در همین زمان کشیش محلی قبلی برای دلایل مهم جایگاه‌اش را ترک کرده‌بود. (ژستاپو انتقال او را خواستار شده بود!) جانشین هنوز رسیده نبود. (نویسنده این گزارش.) مدیر کلیسایی حاضر در هیده آن موقع از دیدارگر مطلع نشد.

(باید اضافه کرد که در چهارده روز اول دیده‌بان‌ها، جریانی رو به رشد مردم به هیده آمدند تا اینکه احتمالاً بیش از ۱۰٬۰۰۰ نفر غیرمحل در ۱۳ نوامبر ۱۹۳۷ در هیده بودند، بسیاری با وسایل نقلیهٔ مختلف و برخی از دور. این یک فرصت بود برای تنظیم ترافیک توسط پلیس اما هیچ دلیلی نبود که کودکان را هفته‌ها به بیمارستان روان‌پزشکی بفرستند).

کودکان احساس می‌کردند که باید هر شب در فاصله کم یا زیاد از گورستان دعا کنند. زمان شام معمولاً برای این کار انتخاب می‌شد، زیرا تنها بدین طریق می‌توانستند ملاقات‌های خود با ظاهر شدن را مخفی نگه دارند و همچنین به دلیل مدرسه و کاری که داشتند روزها نمی�اشده بودند. ظهور در فاصلات کوچکتر و بزرگتر طی سه سال رخ داد.

کودکان همیشه همه appearance را ندیده‌اند، حتی اگر همه حاضر بوده باشند. گاهی فقط یک کودک آنرا دیده است، گاهی دو نفر، گاهی سه نفر، و گاهی چهار نفر تمام آنها. کودکان پرسیدند که آیا اشتباهشان بود که appearance را نمی�اشده بودند. با این حال، قادر به فهمیدن نبودند. احتمالاً باید فرض کرد که ترجیح خاصی برای کودکانی وجود دارد تا در رنج آرامش یابند و تحریک خوبی باشند.

گاهی کودکان ابتدا شبیهت یک چیز را می‌دیدند سپس appearance، گاهی فقط شبیهت آنرا دیدند. روزی آنها appearance را از فاصله‌ای دور در گورستان دیده‌اند. بعداً پرسیدند: "اگر تو از خدا هستی نزدیکتر بیای!" پس ظاهر شدن حدود ۷۰ متر به سمت آنان شناورد. در زمان‌های بعدی، appearance بیشتر و همچنین نزدیک‌تر به خانه‌های Ganseforth و Schulte رخ داد. اما همیشه در منطقه‌ای بین این خانه‌ها و گورستان ظاهر شد.

اگر برای کودکان امکان داشت که بدون خطر نزدیکی تر از گورستان باشند، ظهور فقط زمانی روی می‌داد که کودکان نزدیک‌تر به گورستان می‌شدند، بنابراین همواره دوباره به سمت گورستان هدایت می‌شدند، جایی که appearance نیز بعداً خداحافظی کرد.

مدت ظاهر شدن از ۵ تا ۳۰ دقیقه بود. اگرچه ظهور در مکان‌های مختلف رخ داد، اما هیچگاه اتفاق نیفتاد که همزمان در چندین مکان ظاهر شود، حتی گاهی کودکان جدا شده بودند و نمی�اشده‌اند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. (حدود پانزده مکان appearance متفاوت از گورستان ثبت شد).

محل اصلی دعا در Heede

در طول سه سال ظهور، به طور قطعی ثابت شده است که دخالت خارجی یا شخصی یا تأثیرات ناشی از شخص ثالث هیچگونه اثر بر appearance نداشته‌اند. مقامات کلیسایی و روحانیون مشغول کار در Heede در زمان مورد نظر کاملاً دوری جسته اند تا اینکه رفتارشان حتی توسط نزدیک‌ترین افراد نیز رد شد.

کودکان کودکانی ساده روستائی، پرهیزگار و بی‌فاسد هستند، اما بدون هیچ فضیلت برجستهٔ خاص یا غیرعادی، با نقص‌های کوچک که معمولاً برای کودکان معمول است. (به طور اتفاقی جالب است ذکر کرد که از نظر شخصیت کودکان چهار میل را نمایندگی می‌کنند).

اکنون چگونه رفتار کودکان در زمان ظهورها بود؟ وقتی که قبلاً برای دعا ایستاده بودند، به‌طور ناگهانی بر روی زانوهای خود افتادند. حالت بدنشان بسیار راست و چشم‌هایشان ثابت جلو بود، همان‌وقت‌که ظاهر شدن قابل دیدن شد. شهودان گفتند که کودکان گاهی بی‌دقتی نسبت به احساسات حسی خارجی داشتند تا زمانی که ظهور ادامه داشت. اما بعضی اوقات از اطراف خود آگاه بودند، با افراد حاضر صحبت می‌کردند و قادر به فهمیدن کلماتشان بودند. سوالاتی را که به ظاهر سؤال کردند، کسانی که حضور داشتند شنیدند. رفتار کودکان وابسته به آب‌وهوای نبود. آن‌ها حتی در زمستان‌های بسیار سرد سالهای آن زمان، از جمله درجه حرارت منفی ۲۱ تا ۳۰ سلسیوس و برف و باران، روی زمین بیرون زانو زده بودند.

کودکان با مریم مقدس صحبت کردند و به او سوالاتی دربارهٔ احساساتشان در مورد آنچه که می‌گذشتند پرسیدند، مانند اینکه آیا باید یک کلیسا بسازند یا چه حرفه‌ای را انتخاب کنند. از ظاهر شدن خواستند خودش را آشکار کند. (یعنی نشان دهد کیست.) پاسخ با انتظار کودکان و خانواده‌شان مطابقت نداشت.

پدر اشتالبرگ (پسریده کنونی پدر دیکمان، که توسط گشتاپو برکنار شد) در روزهای اول ظهورها یک سؤال از مریم مقدس به وسیلهٔ کودکان پرسید. پاسخ مستقیم هرگز داده نشد. کلیسا هم سوالاتی نپرسیدند و نه باعث می‌شدن آن‌ها را بپرسنند. مریم تنها چند کلمه گفت. عیسی کوچک بر همه‌ی سوالات خنده زد، اما هیچ‌وقت جواب نداد. حالا روزهایی که چیزی خاص رخ داد و زمانی‌که مریم صحبت کرد را فهرست کنیم.

کلیسای پاروکیه سنت پیتر در جایی که کودکان دعا می‌کردند

در جشن عروج ۱۹۳۸، مریم از محل ظهور به سمت مسیری که اطراف گورستان بود و به سوی کلیسا و خانه کشیش حرکت کرد. وقتی پشت گوشه‌ی خانه کشیش ناپدید شد، برای کودکان قابل دیدن نبود. این رویداد مانند بعضی دیگر نشان می‌دهد که کودکان چیزی را دیده‌اند که خارج از خودشان وجود داشت (یعنی نه یک موجود خیالی تقریباً ایدتیک!) در غیراین‌صورت گوشهٔ خانه نمی‌توانست بینایی‌شان را مانع کند.

در موقع عروج مریم ۱۹۳۸، کودکان گفتند: "مادر، به ما نشان دهید که چگونه شما عروج می‌کنید!" پس از این ظاهر شدن بالا رفت و مریم خنده زد و برکت داد در حالی‌که عیسی کوچک دست چپش را نماهنگ کرد.

در ۱۹۳۸، مریم به آنی در اولین محل ظهور دو جمعه‌ی قلب مقدس ظاهر شد، وقتی که او از گورستان عبور می‌کرد تا به مسا برود. پس از بازگشت از گوتهینگن، کودکان دیگر اینجا را جایی دیدند که برای نخستین‌بار او را دیده بودند، اگرچه تقریباً روزانه از آنجا گذشتند.

در ۷ آوریل ۱۹۳۸، آنی کلمات زیر را شنید: "کودکان، بیشتر دعا کنید!"

در دوازدهم مه ۱۹۳۸، گرته پرسید: «آیا باید بیماران را بگیریم؟» پاسخ: «هیچوقت هنوز!»

سوال: «آیا باید هر شب برگردیم؟» جواب: «بله!»

در پنجم آوریل ۱۹۳۹، مری سؤالی را پرسید که پیش از این هیچ‌کسی آنرا نپرسیده بود: «مادر، شما می‌خواهید چه کسی باشیم؟» جواب: «به عنوان ملکه جهان و ملکه روح‌های فقیر.»

سوال: «پس در چه نوع دعا باید ما از تو ستایش کنیم؟» پاسخ: «در لوران لیتانی.»

در بیست و چهار اکتبر ۱۹۳۹، همه چهار کودک این کلمات را شنیدند: «همه چیزهایی که به شما گفته‌ام را برای روحانیون آشکار کنید!»

در بیست و شش ژانویه ۱۹۴۰، مری مادر خدا را بسیار غمگین و اشک ریزان دید. وقتی پرسید: «مادر، چه می‌شود؟» پاسخ داد: «بچه‌ها، دعا کنید!»

در بیست و نهم سپتامبر ۱۹۴۰، گرته گفت: «مادر، لطفا دیوسس را مبارک بگذارید!». پس از این، مادر خدا مبارکت کرد. در آن روز، تقدیس رسمی دیوسس اوزنابروک به مریم مقدس انجام شد.

در نوزدهم اکتبر ۱۹۴۰، همه چهار کودک مریم را دیدند. وقتی اولین دزینه تسبیح خوانده شد، کودکان بر روی زانوهای خود افتادند، همان‌طور که معمولاً می‌کردند زمانی که ظاهر شدن برایشان قابل مشاهده بود. مری گانسفورث با آواز بلند گفت: «سلام ملکه!». سپس مانند معمولی یک سری سوال‌ها را پرسید، از جمله: «آیا باید یک کاپل یا غار بسازیم؟ ما دوست داریم. - مادر، شما چه زیبایی دارید!» در میان سؤال‌پرسان کودکانی به‌طور ناگهانی سکوت کردند. این حالت تقریباً ده دقیقه طول کشید. سپس یکی از کودکان پرسید: «مادر، کدام بیمار را می‌خواهید درمان کنید؟» جواب: «فقط آنهایی که با روح درست آمده‌اند.» (تا اوت ۱۹۴۳، روحانی هده پنج مورد بهبود بیماران خود را به مرجع عالی‌تر گزارش کرد که نمی‌توانست آنها را طبیعی توضیح دهد). پس از این کودکانی پرسیدند: «مادر، روحانی ما و کشیش ما را مبارک بگذارید!». سپس مادر مقدس آن‌ها را مبارکت کرد. وقتی ظاهر شدن ناپدید شد، کودکان گفتند که در زمان ناپدید شدن پیامی با کلمات زیر دریافت کردند: «این فقط به پاپ مقدس بگوید!»

هنگامی که بعداً از آنها سؤال شد، مشخص شد که هر کودک به ترتیب پیام را دریافت کرده بود. قابل توجه است که هیچ‌کس در آن روز چیزی خاصی انتظار نداشته‌است. کودکان با لباس کار خود بودند، بنابراین از رفتن به نزد کشیش برای گزارش گریزان بودند. تنها تحت فشار خانواده‌هایشان بود که کودکان به او رفته‌اند. ظاهر شدن در چمن کلیسا در آن روز و تقریباً ۱۳۰ متر دورتر از گورستان رخ داد. کودک‌ها آن را بسیار نزدیک پیش خود دیدند. (پیام بعداً با گذشت زمان، اما هنوز در طول جنگ، به نونسیو در برلین منتقل شد).

کلیسای پاروکیه سنت پیتر که کودکان در آنجا دعا می‌کردند

در ۱ نوامبر ۱۹۴۰، همه چهار کودک ظاهر شدن را در چمن ذکر شده دیدند، اما تقریباً ۵۰ متر نزدیک‌تر به گورستان. دعای «برکت تو بر مریم، برکت من بفرست، فرزندت!» خوانده شد. کودکان دوباره سوالات معمولی خود را پرسیدند و بارها با اصرار برای برکات درخواست کردند، گفتند: «ما را برکت بده مادر، چرا که ما فرزندانت هستیم! می‌خواهیم همه چیزهایی که تو گویی انجام دهیم! آرزویت رو به ما بگو! - مادر، دوباره یکبار برکت منو بده، مادر، این کار کن! - مادر، رهبر اصلیمانو روشن ساز، مادر، پاروکیه‌مانو برکت بده! بیمارانمونو برکت بده، مادر، برادرانی که در میدان هستند را برکت بده! - مادر، همه حاضرین رو برکت بده!» گریته در آخر فریاد زد: «مادر، دوباره می‌آی؟» پاسخ: "بله!"

در ۳ نوامبر ۱۹۴۰، کودکان برای آخرین بار مادر مقدس را دیدند، همه چهار نفر در اولین مکان ظاهر شدن در گورستان. کودک‌ها دوباره بسیاری از سوالاتی پرسیدند. ناگهان سکوت کردند. پس از مدتی سوسی فریاد زد: «مادر، چرا لبانت رو حرکت می‌دهم؟ لطفا بلندتر بگو. من نمی�اشنوم.» او در این مورد بسیار هیجان زده شد. دو بار دیگر با فاصله زمانی مانند همین فراخوان کرد. سومین بار گریه‌زده بود. برخی از حاضرین، بعضی خانواده‌ها نیز وقتی رفتار کودک را دیدند شروع به گریستن کردند.

چون در ۱۹ اکتبر ۱۹۴۰، مادر مقدس با هر کودک جداگانه صحبت کرد. کودکان دیگر حرکت لبها و چگونگی برکت دادن توسط مادر مقدس به هر یک از آنها را دیدند، اما هیچ چیز شنیدند. در آخر، مادر مقدس گفت: "این راز رو برای خودتان نگه دارید و به کسی بگوید!"

ترتیب فاش شدن اسرار به نظر می‌رسد: گرته، آنی، ماریا، سوزی. پس از اینکه همه اسرارشان و برکت را دریافت کردند، مادر ما با چهار نفر همزمان گفت: "اکنون، فرزندانی عزیز، در هنگام خداحافظی، هنوز یک بار برکت! به خدا وفادار و نیک باشید! تسبیح را اغلب و با لذت بخوانید! اکنون خدا حافظ، فرزندان عزیزم! تا دیدار دیگر!" گرته فریاد زد: "آیا شما هیچوقت باز نخواهید آمد؟ مادر محبوبم، آیا در ماه رزاری به ما نمی�یده می‌آیید؟" پاسخ: "نه." (در هیده، نوامبر را به عنوان ماه رزاری جشن گرفته می‌شود.) "ماادر، برکت خودت رو برایمان بده!" کودکان فریاد زدند و نیز برکت دریافت کردند. "همه روحانیون را هم برکتیده!" او در این درخواست آخرین برکت را داد. "مادر، از تو سپاسگزاریم!" کودکان پس از مادر که می‌رفت گریستن شروع کردند. بقیه حاضرین نیز گریستند.

بچه‌ها فوراً به خانه کشیش رفتند و خبرشان رو برای او گزارش کردند. آنها یک تاثیر جدی بسیار ایجاد کرده بودند. گرته حتی اکنون نمی‌توانست اشک‌های خود را کاملاً کنترل کند. گفت که هنوز چیزهای زیادی دارد بپرسد. قبل از اینکه بروند، از کشیش خواستن برکت، چیزی است که در آنجا غیرعادی است و کودکان پیشتر این کار رو نکرده بودند. خانه هم برای چند روز بعد غمگین بودند. "می‌خواهم او منو با خود ببرده!" یکی از آنها گفت. - تا به حال رخداد واقعی.

تاثیر اتفاق، چنانچه می‌توان دید، خوب است. بچه‌ها، نزدیک‌ترین اقوامشان، جامعه‌شان و همچنین اطرافیان نزدیک و دورشان مذهبی تشویق شده‌اند. خاصه تعظیم مریم یک تحریک قوی دریافت کرده‌است. هر کاتولیک به حکم کلیسا که هنوز بیان نشده‌است تسلیم خواهد شد. دعاهای "ملکه جهان" و. "ملکه روح‌های فقیر" حداقل در خصوصی استفاده می‌شوند. قدیسان و دانشمندان بسیاری از محتوای این دعاها چیزهایی زیبا گفته‌اند و نوشته‌اند.

امضا شده توسط رودولف دیکمان، کشیش، هیده بر روی امس، ۲۹ ژوئن ۱۹۴۱

مکان دعا در هيده (عکس قدیمی)

زیرا یک بخش از گزارش کشیش وونرام...

پیغام

تمامی آفریده‌ها در چشم خدا یکتاست. هر موجود زنده خود زندگی می‌کند، اما به کل وابسته و مرتبط است. علاوه بر این، قله‌ای وجود دارد که بالاترین مقام را دارا است و زیرمجموعه‌هایی نیز هستند. بالای تمام آفریدگان مسیح قرار گرفته‌است که پاول درباره او گفته: "تمامی چیزها برایش و از طریق او خلق شده‌اند. او سرپرست جهان است. او نخستین زاده پیش از همه آفریده‌ها است. زیرا در او و بر اساس او تمامی آنچه در آسمان و زمین، مرئی و نامرئی هستند، چه تاج‌وتخت‌ها یا سلطه‌هایی که قدرت دارند یا حاکمیت‌هایی خلق شده‌اند. تمام چیزها از طریق او و برای او ایجاد شدند. او پیش از همه است و جهان وجودش را به او می‌دهد. همچنین سرپرست بدن خود یعنی کلیسا است. او آغازین و نخستین زاده‌ای از میان مردگان است تا در تمامی امور اولویت داشته باشد." "چون مشورهٔ خدا بود که تمام پُرایی در او ساکن شود." اینجا و در مقدمه انجیل یوحنا، دیدگاه کلان آفریده‌ها با مسیح سرپرست ارائه شده‌است که همه چیزها برایش خلق شدند (کولوسیان)!

مسیح طبیعت الهی و مخلوقانه را در خود متحد می‌کند. به سبب طبیعت الهیش، پسر پدر ابدی است و با شخص سوم الهی، روح القدس، در اتحاد عشق نزدیک قرار دارد. به سبب طبیعت انسانی‌اش، تمام سطوح وجود آفریده‌ها را به عنوان انسان خلاصه کرده‌است. چرا که گریگوری بزرگ نیز اشاره می‌کند که آدم دارای هستی ماده‌ای، زندگی با گیاهان، حواس با حیوانات و روح است و همچنین زندگی روحانی با فرشتگان دارد. بدین ترتیب او در خود تمام آفریدگان را متحد می‌سازد. این بیشتر به خاطر آنست که وجود مخلوقانه برایش از طبیعت الهیش نیز متعلق است. او این را از ابدیت داشته‌است. اما وقتی ما در ایمان گفته‌ایم: "او گوشت گرفت از روح القدس و مریم بکره"، تواصل خالق با آفریده‌ها در اینجا به دست می‌آید. مریم آفریدگان زنده شده و جان‌دار است که توسط خدا خطاب شده، بله آزاد خود را برای تجسّم پسرخدا بیان کرده‌است. بدین ترتیب، از دیدگاه وفاداری‌اش، بعداً می‌تواند بگوید: "همهٔ نسل‌ها تو را ستایش کنند." در مریم خالق با آفریده ملاقات می‌کند. در مسیح، خالق و مخلوق به این طریق یکتاستند.

در دیدگاه تاریخی، مریم پیش از عیسی مسیح است و باقی خواهد ماند. زیرا او از آنجایی که جسد گرفت. البته «همه چیز از مسیح می‌آید»، همچنین مریم، اما همه چیز از طریق مریم شروع می‌شود، نیز مسیح! در دیدگاه ایده‌ها، یوحنا و پاول تصویر بزرگوار را پیش خود دارند که خداوند هنگام خلقش در ذهن داشت و آنرا در زمان به وجود آورد. این دیدگاه، این تصویر شامل شکست مخلوقات اوست و همچنین زندگی قهرمانانه و تحمل خدمت انسان-خدا است که از طریق آن ایجاد شد. با دیگر کلمات، رنج لازم و فداکاری انسان-خدا. اما نیز عشق کامل برای پدر و برادران، که در انسان-خدا اثر می‌گذارد. بنابراین پاول گفت: «چون خداوند را خوش آمد که تمامیت در او ساکن شود.... و از طریق او همه چیزها با اشاره به او آشتی یابد، صلح را توسط خونش روی صلیب ایجاد کند، همه چیزهای آسمانی و همه چیزهایی که بر زمین است!» کل 1.4.13.ff. بنابراین مریم پیوند بین آمدنش و تکمیل آنست. مسیح آمده‌است، اما هنوز باید بیاید. او در مقدسات می‌آید. او برای تکمیل جهان در آخر می‌آید. «تا پایان زمان‌ها، او کسی خواهد بود که انتظارش را دارند و می‌آید. او توسط انسانیت و ملت‌ها، هر یک از ما در سختی‌های روحی و بدبختی‌اش انتظارش را دارد.»

تمام این آمدن‌ها به وسیله مریم تکمیل خواهند شد. او آماده‌سازی و ایجاد تکامل پیشرفت می‌کند، زیرا قانون اساسی چنین است: یسوع پر ماریام، یسوع از طریق مریم. ایمان به مریم همان قدر که کلیسا قدیم است. اما باید بین ایمان و فهم ایمان تمایز قائل شد. دومی همیشه دوباره کسب شده و توسط تحریک روح‌القدس تازه‌تازه می‌شود و عمق‌تر می‌گردد. (بر اساس بیشاپ کرکوف.)

پس، احترام عمقی به مریم عشق مسیح را با یک عشق عمیق‌تر از مسیح تشویق می‌کند که با آن نیز شکرگزاری برای پدر افزایش یافته‌است. ملکه مادر همراه با نجات‌دهنده جهان آینده به عنوان کودک و ملکه با دست‌های پیچیده شده، آیا اینها هدایایی نیستند که در زمان ما می‌توانند منجر به فهم عمیق‌تر و پیرویت وفادارتر در خدمت پادشاه خدا شوند?! «همه چیز و همه چیز از مسیح!»

کلمات

شکل، کلمه و محتوا که جریان طبیعی زندگی است. بنابراین نیز اینجا در آغاز دو تصویر ایستاده‌اند، البته به عنوان شخص زنده، ملکه جهان و ملکه روح‌های فقیر. حقیقت‌هایی که در تصاویر نشان داده شده بودند سپس توسط زندگی و کلمات تکمیل و عمق‌تر شدند. برای روشن شدن، چند کلمه می‌توانند اکنون با ترتیب تاریخی فهرست شوند.

در ۷ آوریل ۱۹۳۸، آنی از دیدن ظاهر سه بار شگفت زده شد. هنگامی که پرسیده شد: «آیا دیگر چیزی را می‌خواهید بگوید؟» پاسخ در یک صدا بسیار شیرین آمده‌است: «بچه‌ها بیشتر دعا کنید!»

در ۱۲ مه ۱۹۳۸، گریته می‌پرسد: «آیا باید به بیماران برسیم؟» پاسخ: «هنوز نه!» «آیا هر شب بازمی‌گردیم؟» «بله.»

در ۲۷ مارس ۱۹۳۹، به همه سوالات تنها با تکان سر پاسخ داده شد.

در ۵ آوریل ۱۹۳۹، مری گانسفورث می‌پرسد: «مادر، چه چیز دیگری باید شما را بزرگداشت کنیم؟» «به عنوان ملکه کائنات و ملکه روح‌های فقیر!» «با چه نوع دعا باید به شما عبادت کنیم؟» «در لوران لیتانی!»

۲۴ اکتبر ۱۹۳۹ «همه آنچه که به شما گفته‌ام را برای روحانیون آشکار کنید!»

در ۲۵ ژانویه ۱۹۴۰، ظاهر شدن با نگاه بسیار جدی و سپس گریستن گفت: «بچه‌ها دعا کنید!»

در ۱۹ اکتبر ۱۹۴۰، هر کودک یک راز برای پاپ دریافت کرد. سپس به همه آنها گفته شد: «این را تنها به پاپ بگویید!» وقتی پرسیدند که کدام بیماران شما را درمان می‌کنید، پاسخ این بود: «فقط آنهایی که با روح درست آمده‌اند.»

۱ نوامبر ۱۹۴۰ گریته: «مادر، آیا هنوز بازمی‌گردی؟» «بله.»

در ۳ نوامبر ۱۹۴۰، به هر کودک یک راز با یادداشت برای همه داده شد: «این را تنها خودتان نگهداری کنید و به کسی بگویید.» سپس ادامه یافت: «اکنون عزیزانم، به عنوان برکت خداحافظی! به خدا وفادار و خوب باشید! تسبیح را اغلب و با شادی بخوانید! اکنون خداحافظ، عزیزانم! در آسمان هم می‌بینیم!» «آیا هیچوقت باز نمی‌توانید برگردید؟» «نه.»

یادداشت: این چند کلمه‌ای است که در سه سال گذشته از کودکان شنیدیم، علاوه بر رازها. در یک دوره شش‌ماهه هیچ‌کدام حرف نمی�فتیند، فقط می‌خندانده و سرشان را تکان می‌دادن. صبر کودک‌ها به سختی آزموده شد، اما هم عشق‌شون به حقیقت! چه خیال‌ای قادر نبود که این زمان را برآورده کند؟! ولی چقدر جذاب ظاهرش بود که کودکان در برابر آن پایداری کردند و تحت چنین شرایطی سخت! اما وقتی بعد از نیم‌ساله ظهور برای اولین بار سکوت خود را شکست، چند کلمه‌اش این است. "کودکان هنوز بسیار دعا می‌کنند!" و به دعای رفتن، هر شب در تاریکی....

"فریاد مردم در شب‌های نگران که خداوند وعده‌شان داد!" کیست که فکرش نمی�ده این فریاد قدیمی آدونت را در غم‌وغم دین آن روزها! درباره‌ی کلمات بسیاری می‌توان گفت. اولین کلمه بعد از گذشت نیم‌ساله "کودکان هنوز بسیار دعا می‌کنند!" "هنوز" ... استاد تلاش دارد که کودک‌ها را از آموزش مذهبی بیش‌ازحد منصرف کند." ظهور می‌گوید، "هنوز بسیار دعا کنید!" این کلمه به آنی داده شد اما او آنرا منتقل کرد. "کودکان" پس این برای همه‌ی آنها است، برای چهار نفر و هم برای ما! با یک نگاه تندی و فرمانروایی گفته نمی�ده شده بلکه با «صدای شیرین»!

"بیمار..." "هنوز نه!" دقیقاً درمان بیماران بود که مردم را در زمان زندگی نجات‌دهنده به حرکت درآورد. همین‌طور امروز نیز در مکان‌های زیارت اتفاق می‌افتد. بنابراین گفته می‌شود در آلت‌اوتینگ: "سوال‌کنندگان شکرگزاری کنند، شکرگزاران ستایش کنند، ستایش‌کننده‌ها محبت کنند!"

"بیماران به او آورده شدند و همه‌ی آنها را درمان کرد." "اگر کلماتم را باور نکنید، حداقل کارهایم را باور کنید!" گفت خداوند. اما هم گفته شده است، «او نمی‌توانست در آنجا معجزه انجام دهد به‌سبب عدم ایمان‌شان!» «بدون ایمان غیرممکن است که خدای راضی شود!» پس وقتی کودک‌ها درباره‌ی بیماران سوال می‌کنند، از یک رویکرد باورمند و سالم پیروی می‌کنند.

"هنوز نه!" ممکن نیست رد باشد. حالا چیزی مهم‌تری وجود دارد، دعا. این با پاسخ به سؤال بعدی نشان داده شده است، «آیا باید هر شب دعای کنیم؟» جواب روشن و قاطع است: "بله."! اما برای کودک‌ها این معناست: همیشه در خطر گرفتار شدن، از استراحت و خواب محروم بودن، با سختی‌های آب‌وهوایی محاسبه کردن، بعد از یک روز طولانی، به ویژه تابستان، دعا را انجام دادن! «پادشاهی آسمان بر خود تجاوز می‌کند، فقط کسانی که مجبورند آنرا تصرف کنند!»

۲۷ مارس ۱۹۳۷، با تکان دادن سر تأیید می‌کند که قصد دارد چیزی را به زودی بگوید. این اتفاق در ۵ آوریل ۱۹۳۷ رخ داد، یعنی سه‌شنبه قبل از عیدمسیح ۱۹۳۷. "ملکه کائنات" چرا نه "ملکه جهان"? درباره‌ی این موضوع بسیار می‌توان گفت، تاریخی و نیز کتاب مقدس و همچنین الهیات! هر دو اصطلاح را می‌توان برابر دانست اگر با مفهوم «جهان» کل خلقت فکر کنیم. اما این عبارت به شدت محدود شده‌است و اغلب دید کافی برای کائنات نمی�یدهد!

«جهان در مشکل است»، «جهان با هوس خود می‌گذرد!» «به جهان شکل نپذیرید!» «فرزندان جهان، فرزندان نور!» این مقیاس را می‌توان به هر اندازه‌ای که خواستیم گسترش داد. بابت دیدگاه زمین‌مرکزی ما، چشم‌اندازمان روز به روز محدودتر شده‌است. بدون هیچ دلیل خاص در عصر اکتشاف فضا و همچنین با توجه به مادی‌گرایی، پیوس دوازدهم عبارت "Regina dell unniverso" را در دعا مریامیان و نیز در نامه‌ی گردشگری خود استفاده کرد. لطفا، برخی از الهیات‌دان‌ها او را بسیار کم پشتیبانی کردند، چه بابت تنگ‌دیدگی یا ناآگاهی. حتی مؤسسه‌ی آیین‌سنجی تریر عمدتاً «جهان» را به عنوان ترجمه‌ای در دعا فوق انتخاب کرده‌است زیرا آن «زبان‌شناختی آسان‌تر بود!»

هنگامی که ماریا گانسفورث پرسید باید ملکه جهان نامیده شود، پاسخ داد: "اما مادر خدا گفت ملکه کائنات!" این عنوانی است که از زمان‌های قدیم با یونانیان رایج بوده‌است «پانتاناسا - حاکم همه». به هر حال، یک معادل برای «شاه کائنات» است، پس کاملاً یک عنوان آیینیست!

هر سال در جشن قربانی مریم، واژه‌ها‌ی جان داماسکنیوس از فیدئ اورتودوکسا را می‌خوانیم: "او حقیقتاً به مالکیتی همه مخلوقات تبدیل شد زیرا مادر خالق شده بود!" همینطور پیوس دوازدهم در سال ۱۹۵۶ هفت سال بعد نیز گفته‌است، "مریم ملکه کائنات است بابت سرنوشت، کسب و تملک این منصب. او افزود: پادشاهی‌اش یک سلطنت مادری-اجتماعیست!"

"ملکه روح‌های فقیر" روح‌های فقیر کی هستند؟

۱. مردم روی زمین، زیرا هنوز در مبارزه‌اند و نمی�یدند چگونه این مبارزه پایان می‌یابد.

۲. روح‌ها در مکان پاکسازی (پاکس)، که منتظر آزادی هستند. یعنی همه کسانی که به خوشبختی آسمان رسیده‌اند اما هنوز آن را ندارند.

"Regina animarum" - این آیا عنوان کلیسای آلمان‌ها در رم نیست؟! جایی که هر دو گروه، زنده و مرده، به‌عنوان اعضای یک کلیسا مقدس کاتولیک و رسولی، خانه‌ای در شهر ابدی پیدا می‌کنند! "لاورتان لیتانی"-دعایی از کلیسا با عناوین مریم.

اکنون سه دعوت را بررسی کنیم:

1. "همه آنچه به تو گفته‌ام را برای روحانیون آشکار کنید." ۲۴ اکتبر ۱۹۳۹

2. "این فقط به پاپ مقدس بگوید." ۱۹ اکتبر ۱۹۴۰

3. "این را برای خودتان نگه دارید و به کسی نگویید." ۳ نوامبر ۱۹۴۰

به ۱: پاول در ۱ کرنتیان ۱۲. ۲ و بعدتر از مختلفی از نعمت‌های خدا سخن می‌گوید، (نامه‌ای برای دهمین روز پس از پنجاهه) و اضافه می‌کند: "تمام این کارها توسط یک روح مقدس انجام شده که به هر کس بر اساس اراده‌اش بخشش می‌دهد!" اما روح قدس کلیسا را به‌عنوان مدیر نعمتها تعیین کرده‌است، و در آن روحانیت. مؤمنان ابتدا باید راهنمایی روحانیون شوند، که خودشان نیز باید با اسقف‌ها ارتباط داشته باشند. کشیش پاروکیه هیده همیشه اسقفی را آگاه می‌کرد!

به ۲: به‌دلیل شرایط سیاسی و بیشتر از آن رویدادهای جنگی، اتصال با رم دشوارتر شد. خواستار تأسیس یک کلیسای آلمان آزاد از روم بودند. بنابراین می‌توانیم بر این دعوت تأمل کنیم. اما کافی است که چند فکر داشته باشیم. هر کودک اسراره‌اش را به‌طریق فردی دریافت می‌کند. هر کدام فرداً عضو بدن مسیح هستند و مسئول کل، مشارکت‌کننده در پادشاهی خدا. مانند یک پاداش و تحسین برای ارشیدوکس مقدس ما بر وفاداری او به رم است که حتی کودکان نیز راهنمایی شده‌اند تا پاپ مقدس را دنبال کنند. چگونه ارتباط باید انجام شود گفته نشده‌است. با دستور کشیش پاروکیه، کودک‌ها اسراره‌شان را فردی نوشته و آنرا برای انتقال به اسقف تحویل دادند. بنابراین نه تنها اتصال در دعا با یکدیگر بلکه همچنین با سر کلیسا، پاپ!

به هر یک از چهار دختر کلمه‌ای بسیار شخصی و رازآلود داده می‌شود که فقط برای خودش است. این خصوصیتی وجود دارد که باید کاملاً احترام شود، زیرا همه فردی هستند، شخصیت منحصر به فردی که فکر خالق آنهاست. حتی مرد موهبته نیز دارای مناطق شخصی خودست. او بازی منصفانه‌ای نیست برای کسانی که زندگی‌شان را ممکناً تا شهید شدن و آزار رساندند! رهبر واقعی و داماد روح‌ها نجات‌دهنده است. مردم فقط جایگزین هستند. این فکر بسیار زیبایی در انسیکلیکا "Mystici corporis" بیان شده‌است. بنابراین، درجات مسئولیت وجود دارد! خانواده پریش یا دیوسس قرار گرفته‌اند، سپس کلیسا جهانی با پاپ. اما روح فردی همچنان کاملاً برای اعمال خود مسئول است و باید یک روز به طور شخصی حساب بدهد.

پس ملکه، بلکه ملکه در ساختن پادشاهی پسر الهیش در روح‌ها، جامعه‌ها و جهان کمک می‌کند. او طی سه سال رهبری و راهنمایی می‌کند و در پایان دستورالعمل‌های بسیار شخصی می‌دهد. کودکان با مادر و فرزند الهی روبرو شده‌اند. هنگام رفتن مادری، برکت افزوده می‌شود و دعوت به دعا کردن تسبیح داده می‌شود. در این دعای همیشه دیدار مادر را از لحظه اولین ملاقات تا صعود به آسمان پیش چشم دارند. بنابراین برای آنها، به عنوان پایان سال‌های پررویداد و تشویق، کلمات مادری که رفته‌است "خدا حافظ!" است.

چه راهنمایی روحی زیباست این پشت سر آن قرار دارد، چه هنر برای گفتن چنین بسیاری در زمان کم و با چند کلمه! ملکه جهان، ملکه روح‌های فقیر او همچنین ملکه این دعا شادمان مسیحیان است، ملکه تسبیح مقدس‌ترین.

دعای ما به مریم هید

عزیز مریم هید، ملکه روح‌های فقیر در پُرگاتوریو، گوش دهید به درخواست‌های داغمان برای راحت کردن آن روح‌ها که در آزار هستند.

چون شما حقیقتاً مادر محبتی از رحمت هستید، اجازه دهید نعمت‌های قلب پاکیزه‌تان وارد این زندان تاریک تصفیه شود و مانند یک شبنم تازه بر آن‌ها که در آنجا رنج می‌کشند بباراندهد.

و شما، عزیز مدافع، از پسر الهیش درخواست کنید تا با فضیلت‌های بی‌نهایت خون مقدس‌اش اجازه دهد تاریکی را به عنوان یک پرتو امید و نور بر روح‌ها فقیر، خاصاً آن‌هایی که در لیگ پُرگاتوریو ثبت شده‌اند، و روح‌های ... (نام‌ها وارد کنید)، از طریق فضل مسیح جسیوس خواهمش.

متن این وب‌سایت به طور خودکار ترجمه شده است. از هرگونه خطا پوزش می‌طلبیم و لطفاً به ترجمه انگلیسی مراجعه کنید