۲۰۲۵ سپتامبر ۳, چهارشنبه
بچهها، از من دور نشوید، من مردی مهربانم، من سرچشمهای هستم که هر لحظه تشنگی شما را برطرف میکنم، من سرچشمهی نعمتها هستم!
پیام مریم مقدس و عیسی مسیح، خداوند ما به آنجلیکا در ویچنزا، ایتالیا در ۳۱ آگوست ۲۰۲۵.

بچههای عزیز، مریم بیعیب، مادر همهی مردمها، مادر خدا، مادر کلیسا، ملکه فرشتگان، یاریرس گناهکاران و مادر مهربان تمام فرزندان زمین، ببینید، بچهها، او امشب دوباره به سوی شما میآید تا دوستتان داشته باشد و برکت دهد.
بچهها، من نزد شما میآیم و تکرار میکنم: “بین خود فاصله نیندازید، هر لحظه را برای رفاقت مناسب کنید، هر چه بیشتر این کار را انجام دهید، زودتر دوباره به هم خواهید رسید!”
وقتی داشتم آماده میشدم تا به زمین بیایم، خداوند پدر مرا دید و به من گفت: "هی تو زن! بایست! حالا که قصد داری به زمین بروی، دست از تکرار کردن این حرف به بچههایت برندار که آرزوی من دیدن آنها متحد است؛ اینکه آرزوی من تبدیل به آرزوی آنها شود. به آنها بگو اگر یاد بگیرند همانطور که قبلاً بودند با هم متحد شوند، زندگی زمینی شادمانی خواهند داشت و دیگر بیماریهایی ناشی از تنهایی وجود نخواهد داشت زیرا آنها، چون متحد نیستند، تنها هستند!"
این چیزی بود که پدر به من گفت، و درست است بچههای من! من از بالا به شما نگاه میکنم و تنهایی را در چهرههایتان میبینم. بدتر از تنهایی چیز دیگری وجود ندارد؛ تنهایی آدمها را تغییر میدهد و آنها را خشک میکند، لبخندشان را میگیرد، دیگر نمیتوانند ارتباط برقرار کنند، و همچنین بیماری هم به همراه دارد.
آیا روزی خواهید توانست همانطور که خداوند آرزو میکند دوباره متحد شوید؟ من بله میگویم، زیرا هرگز نباید امید خود را از دست بدهید، و شما فرزندان خدا هستید، و امید بیشتر میشود!
حالا بچهها، به ارتفاعات آسمان باز خواهم گشت و آماده شوم تا در جمع آسمانی دعا کنم!
ستایش برای پدر، پسر و روحالقدس.
من برکت مقدس خود را به شما میدهم و از اینکه به حرفهایم گوش دادید تشکر میکنم.
دعا کنید، دعا کنید، دعا کنید!

عیسی ظاهر شد و گفت.
خواهر، عیسی با شما صحبت میکند: من در نام تثلیث خود که پدر است، من پسر هستم و روحالقدس به شما برکت میدهم! آمین.
بگذارید گرم، فراوان، نورانی، لرزان و مقدس بر تمام مردم زمین فرود آید تا بفهمند دور ماندن از من چیز خوبی نیست!
چیزی نمیخواهم؛ هر چه میگویم و انجام میدهم فقط برای خیر شماست! شما برادر و خواهر هستید؛ ما فرزندان پدر یکسانی هستیم، و این فاصله گرفتن از من را درک نمیکنم، این ترسی که از من دارید، با وجود اینکه همیشه شما را آزاد گذاشتهام تا هر کاری خواستید انجام دهید!
تکرار میکنم: “این فاصله بین ما را درک نمیکنم!”
بچهها، خداوند عیسی مسیح است که با شما صحبت میکند، او کسی است که مورد اهانت قرار میگیرد، رد میشود و زیر پا گذاشته میشود، اما همیشه آماده کمک به شماست، تا بهترین راه را برای سفرتان نشان دهد!
بچهها، از من دور نشوید، من مردی مهربانم، من سرچشمهای هستم که هر لحظه تشنگی شما را برطرف میکنم، من سرچشمهی نعمتها هستم!
بیا، بیا به سوی من و بگذار صورتهایت را در دستان بزرگم بگیرم. زیاد نمیخواهم، فقط کمی همنشینی شما را میطلبم. اگر اغلب برای دیدن من میآمدید مجبور نبودم به شما بگویم چه کار کنید. کمکم خودتان آن را درک خواهید کرد زیرا تعالیمم را بر شما تحمیل نمیکنم. آنها را فقط با نگاه پیشنهاد میکنم زیرا یک نگاه ارزش هزار کلمه دارد!
بدون ترس بیا به سوی من!
بچههای من، کاش میدانستید چقدر به شما اهمیت میدهم، هرگز از نظرتان دور نمیمانم!
بفرمایید، فراموش نکنید که به اعتراف بروید، گناه را از جانتان پاک کنید، که این هم مهم است، و خودتان را در معرض آزار شیطان قرار ندهید!
من در نام تثلیث خود که پدر است، من پسر هستم و روحالقدس به شما برکت میدهم! آمین.
مریم مقدس همه به خاکستری پوشیده بود. تاج دوازده ستاره را روی سرش نداشت، پارچه سیاهی در دست راستش داشت و زیر پاهایش جویباری در مکانی تاریک قرار داشت..
عیسی با لباس عیسای رحیم ظاهر شد. به محض اینکه ظهور کرد، از ما خواست تا دعای پدرمان را بخوانیم. تاج بر سرش بود، VINCASTRO را در دست راستش نگه داشته و زیر پاهایش باغی پر از جاروهای زرد قرار داشت..
امشب در بهشت نور ملایم بود و همه فرشتهها، فرشتگان بزرگ و قدیسان لباسهای خاکستری با کلاه پوشیده بودند. آنها برای کسانی که در جنگ کشته شدند سر خم کرده و مشغول نماز بودند..